درویشی، معدودی کلمات حکمت و عرفان را بدون این که بین آنها ربطی باشد، بیان میکرد...
درویشی، معدودی کلمات حکمت و عرفان را بدون این که بین آنها ربطی باشد، بیان میکرد و شنونده تا زمانی دراز گمان میبرد که واقعاً او درست میگوید و این شنونده است که از درک آن مطالب عاجز است، تا این که روزی درویش مذکور در حلقه درس میرزا ابوالحسن جلوه حکیم معروف، حاضر شد و در میان مباحثه، همان الفاظ را تند و پشت سر هم بیان کرد. حکیم مدتی به او نگریست. سپس به فراست هزل بودن آن را دریافت و گفت: مفرداتش خوب است، اما «مردهشوی ترکیبش را ببرد.»
برگرفته از کتاب «هزار و یک لطیفه شیرین» گردآوری امیر شیرازی