خانم و آقای جکسون برای مراسم سالگرد ازدواجشان راهی کوچک و محقرانهای شدند. در راه خانم جکسون متوجه شد مقصدشان کجاست. با دلخوری گفت: «اگه میدونستم تو اینقدر وضع مالیت خرابه و دستت تنگه، اصلا باهات ازدواج نمیکردم!» آقای جکسون با تعجب به همسرش نگاه کرد و گفت: «نمیدونستی عزیزم؟! من که تو دوران نامزدی هزار بار بهت گفته بودم تو تنها چیزی هستی که من دارم!»
.
4 دی, 1401 11:48